نقشبندیه مجددیه سیفیه

اللهم إنّا نستغيثُكَ لإخوتنا في فلسطين؛ يا غياث المستغيثين، اللهم إنّا نسألك الرحمة والرأفة بهم، يا رؤوفُ يا رحيمُ، يا أرحمَ الراحمين، اللهم تحنّن عليهم يا حنّان يا منّان، اللهم ارفع عنهم البلاءَ والعذابَ وتسلُّطَ الأعداءِ، يا حيُّ يا قيومُ، يا قويُّ يا متينُ، يا ذا الجلالِ والإكرامِ، أنت مولانا ومولاهم، يا نِعمَ المولى ويا نعم النصير.

شریعت را سه جزو است؛ علم و عمل و اخلاص

شریعت را سه جزو است؛ علم و عمل و اخلاص. تا این هر سه جزو متحقق نشوند، شریعت متحقق نشود. و چون شریعت متحقق شد، رضای حق سبحانه و تعالی حاصل گشت، که فوق جمیع سعادات دنیویّه و اخرویّه است.( وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ) پس شریعت متکفل جمیع سعادات دنیویّه و اٌخرویّه آمد و مطلبی نماند که به ماورای شریعت در آن مطلب احتیاج افتد. طریقت و حقیقت که صوفیه به آن ممتاز گشته اند ، هر دو ، خادم شریعت اند در تکمیل جزو ثالث ، که اخلاص است. پس مقصود از تحصیل آن هر دو ، تکمیل شریعت است ، نه امر دیگری ورای شریعت .احوال و مواجید و علوم و معارفی که صوفیه را در اثناء راه دست می دهند ، نه از مقاصد اند ، ( بل اوهام و خیالات تربّی بها اطفال الطّریقه ) از جمیع اینها گذشته به مقام رضا باید رسید ، که نهایت مقامات سلوک و جذبه است . چه ، مقصود از طیّ منازل طریقت و حقیقت ، ماورای تحصیل اخلاص نیست که مستلزم مقام رضاست. از تجلیات سه گانه و مشاهدات عارفانه گذرانیده ، از هزاران یکی را به دولت اخلاص و مقام رضا می رسانند . کوته اندیشان احوال و مواجید را از مقاصد می شمرند و مشاهدات و تجلیّات را از مطالب می انگارند ، لاجرم گرفتار زندان وهم و خیال می مانند و از کمالات شریعت محروم می گردند . ( کَبُرَ عَلَي الْمُشْرِکينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبي‏ إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي إِلَيْهِ مَنْ يُنيبُ )  آری؛ حصول مقام اخلاص و وصول مرتبه رضا ، منوط به طی این احوال و مواجید است و مربوط به تحقیق این علوم و معارف . پس اینها معدّات مطلوب باشند و مقدّمات مقصود. حقیقت این معنی به صدقه حبیب الله – علیه و علی اله الصّلوات و التّسلیّمات – بر این فقیر ، بعد از ده سال کامل در این راه به وضوح انجامید و شاهد شریعت کما ینبغی جلوه گر گشت . هرچند از اول گرفتاری احوال و مواجید نداشت و غیر از تحقق به حقیقت شریعت مطلبی در نظر نبود ، لیکن بعد از عشره کامله ، حقیقت امر کماهو به ظهور آمد . الحمدلله علی ذلک حمدا کثیرا طیّبا مّبارکا فیه مبارکا علیه. } مکتوب 36 دفتر اول

{ و باطن متمم ظاهر است و مکمل آن ، سرمویی با یکدیگر مخالفت ندارد . مثلا دروغ به زبان ناگفتن  شریعت است و از دل نفی خاطر کذب نمودن ، طریقت و حقیقت است و اگر این نفی به تکلُّف و تعمُّل است طریقت است  و اگر بی تکلُّف میسر است حقیقت [است.]

پس فی الحقیقت باطن که طریقت و حقیقت است ، متمم و مکمل ظاهر آمد که شریعت است . } مکتوب 41 دفتر اول

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *